اميرحسناميرحسن، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

امیرحسن جان

22ماهگي

٢2ماهگي ات مبارك با يازده روز تاخير ديگه چيزي به دوسالگي ات نمونده.... انشالله بعد از مراسم سفره رقيه كم كم بايد برم وسايل تولدت را آماده كنم كه بعدا ميام ميگم چه تمي انتخاب كردم براي گلممممم دوساله ي كوچولوي من كه كم كم داري شيرين زبون ميشي هر روز يك كلمه جديد براي ماماني ميگي بله -چشم-باشه-آقا( كه قربون آقا گفتنت بشم وقتي باهم ميريم مغازه پول دست ميگيري و دويست دفعه پشت سرهم ميگي آقا آقا آقا تا آقاي مغازه دار پولت را بگيره اي جانمممم) رفت ( هرچي تمام بشه يا نباشه ميگي رفت) عاله =خاله دلام =سلام حافز= خداحافظ گل بابا بيا  مامان بيا جديدا هم خيلي زييييييياد كلمه جيش را تكرار ...
13 آبان 1392

بای بای پوشک

عزیززززززززززززززززم مامان فرشته زیبا و مهربونم کم کم داری بزرگ میشی این روزها از پوشک کردن متنفر شدی و هر دفعه میخواستم پوشکت کنم کلی باید دور اتاق بدو بدو میکردم بعدشم با جیغ داد و گریه پوشک تعویض میکردیم ... کم کم دیدم با این علائم حسابی آماده هستی برای گرفتن پوشک دو سه روزهه این پروژه را شروع کردیم و خداروشکر پیشرفت خوبی داشتیم البته فعلا فقط بعدازظهر ها بدون پوشک هستی و حسابییییییی خونه را گوشه به گوشه خونه یادگاری گذاشتی   جمعه هم از صبح تا شب باز بودی و کلییییی کیف میکردی آخه بیشتر وقتمون من و شما تو دستشوئی هستیم و مشغول آب بازی بابا جون هم دم در دستشوئی جایزه به دست منتظر میشنن تا ما با عملیات موفقیت آمیز بر...
11 آبان 1392

دل تنگي اميرحسن

  ديروز از صبح تا شب بابائي ات را نديدي اينقدر بابائيييييي كردي كه دهنم باز مونده بود شب موقع برگشت از خونه خاله هي ميگفتي بابائي بابائي ازت پرسيد بابائي دوست داري گفتي هان گفتم ماماني هم دوست داري نننننننننننننه چرااااااا  نه نه (با ناز ) منم گريه ميكنم ديگه هم دوست ندارم مامانت هم نميشيم ميرم مامان عرشيا ميشيم پريدي محكم گردنم گرفتي و هي بوسم كردي و هي ميگفتي هان هان اگه پشت چراغ قرمز نبودم حتما ماشين يه بيچاره اي را له كرده بودم  از دست اين شيطون و زلزله 8 ريشتري ...
1 آبان 1392

ایوان نجف عجب صفائی دارد

علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟ واییییییییی که چقدر دلم تنگ شده  ايوان نجف عجب صفايي دارد               حيدر بنگر چه بارگاهي دارد تا نرفتی وقتی این اعیاد هم میشه عادی هستی ولی وقتی رفتی و این جاهای متبرک را از نزدیک دیدی وقتی اعیاد یا مناسبتی میشه دلت پرررررررر میکشه واقعا امروز دلم نجف هست تو اون صحن و سراش چقدر با ابهت و با عظمت بود الهی خدا قسمت کنه اونهائی که نرفتن برن اونهائی هم که رفتن هرسال برن     همه جا پر از فرش .... برای...
1 آبان 1392
1